شیدایی به رسم چمران

اینجا سکوت من فریاد میشود...

شیدایی به رسم چمران

اینجا سکوت من فریاد میشود...

به عشق برادرم...


دلت که بگیرد ...

دوای دردت شهید گمنام است!
کنار سردار بی پلاک
فقط تو باشی و او
توباشی و هزار درد فاش نشده!
تو او را نمیشناسی
ولی او خوب تو را می شناسد
دردت را می داند...

دلم یک درد و دل حسابی کنار بارگاهت میخواهد...
درد ودلی از جنس چادر خاکی مادرم !


+برادرم،پناه اشکهای بی پناهم چه بهشتی است این حریم تو نسیمش نسیم کربلاست و خاکش گرد وغبار چادر مادر در این همه بی کسی بودنت را هزاره باره شکر...

یا رفیق من لا رفیق له


شهید چمران:

خدایابه هرکه دل بستم،تو دلم را شکستی.عشق هرکسی را به دل گرفتم،تو او را از من گرفتی.هرکجا خواستم دل مظطرب و دردمندم را آرامش دهم،و در سایه امیدی به خاطر آرزویی برای دلم امنیتی به وجود آورم،تو یکباره همه را برهم زدی و در طوفانهای وحشت زای حوادث رهایم کردی تا هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم.

خدایا،تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه ی توکل به تو،آرامش و امنیت احساس نکنم...خدایا،تورا بر همه این نعمتها شکر میکنم.

شیدای چمران:

این روزها که هزار باره دلم میشکند... باشد تاوان روزهایی که به غیر تو دل بستم..

.یا رفیق من لا رفیق له

تقدیر من...


در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم


یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم


یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم


این کوزه ترک خورد چه جای نگرانی ست؟

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم


خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم


*فاضل نظری*


+زندگی سخت نفس میکشد اینجا بی تو...