شیدایی به رسم چمران

اینجا سکوت من فریاد میشود...

شیدایی به رسم چمران

اینجا سکوت من فریاد میشود...

تقدیر من...


در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم


یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم


یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم


این کوزه ترک خورد چه جای نگرانی ست؟

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم


خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم


*فاضل نظری*


+زندگی سخت نفس میکشد اینجا بی تو...




نظرات 4 + ارسال نظر
مائده یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 20:02

این بعضیها نه در دنیای حقیقی و نه در دنیای مجازی شما رو فراموش نمی کنند.بله

از قدیم گفتن چیزی که عیااااان است چه حاجت به بیان است؟؟؟

مائده یکشنبه 19 بهمن 1393 ساعت 00:01

خیلی زیبا بود .من که از این شعر خیلی خاطره دارم

به به انگار بعضیها که در دنیای حقیقی دوستان رو به فراموشی سپردند دردنیای مجازی یادی از ما کردند
پارسال دوست امسال آشنا مائده خانم
واقعا زیباست و پر از خاطره

میم شنبه 18 بهمن 1393 ساعت 13:05

بی تو

من نفس نمی کشم

این ها اداست ..

اینها اداست...

طهورا جمعه 17 بهمن 1393 ساعت 18:34

این شعر سراسر زندگی و عشقِ...

خب زندگی رو ببر بگردونش از "اینجا" ...بذار یه کم راحت نفس بکشه .

سلام عمه جان.
کاش میشد عمه،کاش میشد زندگی رو هرجا ببرم به جز اینجا خیلی وقته بغض راه نفسش رو بسته...
شما دعامون کنید نازنین عمه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.